- يكشنبه ۱۶ آذر ۹۹
- ۱۸:۵۱
این روزا هوا یه جوری خوبه که قشنگ دلتو آب کنه. همش بارون و سرما و لذت. دوس داشتم برم بیرون از هوا لذت ببرم . خیس بشم زیر بارون. قدم بزنم و نفس عمیق بکشم. دونه دونه ی قطره های سرد بارون رو روی پوست صورتم حس کنم.
دلم برای اون قیافه های نمکی سرمازده با نوک بینی های قرمز و مژه های خیس از آب بارون تنگ شده. وقتی که در حال منجمد شدن میرسی خونه و مستقیم میری سمت بخاری که یخ ات آب شه. اون لحظه هایی که هم دوس داری گرم شی و هم دلت نمیاد از هوای پاییزی بیرون دل بکنی. حیف که نمی تونم برم و از این چیزا لذت ببرم. به جاش باید بشینم پای درس هیستولوژی جذابم(وی مسخره میکند) و صدای شر شر بارون رو از پنجره بشنوم و به این فک کنم که این تدریسا رو کی میرسم تموم کنم بلکه بتونم یکم از این هوا تا تموم نشده لذت ببرم.
جاهای مختلف شهر رو شسته شده از آب بارون تصور میکنم.درختایی که خیس شدن و آب از شاخه ها شون چکه میکنه.برگ هایی که شبنم بستن. صدای حرکت ماشین ها روی آب جمع شده تو گودال ها. آبی که از ناودون ها میریزه تو پیاده رو و مردمی که زیر چتر و با سرعت راه میرن تا زودتر به خونه اشون برسن. بزارید از بوی خاک خیس خورده نگم🤦♀️🥺😭قابلیت اینو دارم که مست کنم باش.
امروز کلی فانتزی چیدم بلکه بعدا بتونم اجراشون کنم. من که نتونستم برم بیرون تصمیم گرفتم بدون هیچ آمادگی و ذهنیت قبلی بنویسم.
خدایا اخه چرا انقدر بارون رو خوشگل و لذت بخش آفریدی که من دلم آب شه؟
این هوا یه من می خواد و یه خیابون خلوت و یه یاسی که بتونیم زیر بارون دیوونه بازی در آریم بدون اینکه تصور شه منگولی چیزی هستیم.
به جاش تنها کاری که تونستم بکنم اینه که تا حد ممکن از پنجره خم بشم بیرون تا یکم بارون بخوره بهم و اینکه پنجره رو تا ته باز بزارم تا اتاقم پر بشه از موسیقی بارون و عطر سرمای پاییز🍁🍂
نمی دونم این علاقه شدید به بارون و بارونی شدن از اینکه متولد تابستونم میاد یا اینکه شهر ما اکثرا بارونی نیست یا چیز دیگه. ولی هر چی که هست الان بدجور دوست دارم لذت ببرم و انگار یکی دست و پامو بسته که من نرسم بهش۰
خلاصه که از این روزای بارونی برای همتون آرزو میکنم.🌧🌈☔💧
- ۱۹۲